«گسترش مزدیسنایی در ایران باختری(:غربی)، به تلاش خاندان پادشاهی ماد به همبستگی دینی و فرهنگی میان تیرههای مادی بازمیگردد. شاهان ماد برای مبارزه با آشوریها، اورارتوییها و دیگر همسایگانشان، و نیز پیوستگی درونی خود، نیازمند پیدا کردن شیوهای کارآمد بودند. آنها با هوشمندی بسیار دین مزدیسنایی را پذیرفتند تا بتوانند با همبسته کردن مادها، در برابر دشمنانشان، بایستند و پایداری کنند.»
مهرداد ملکزاده، باستانشناس و استاد دانشگاه، در نشستی با عنوان «نشانههای مزدیسنایی در ماد»، نخست به مفهوم «مزدیسنا» در دورهی ماد اشاره کرد و گفت: «آنچه من از مزدیسنا در این دورهی تاریخی میفهمم، آیین پرستش خدای بزرگی است که "مزدا" نامیده میشود. این آیین با آنچه در ایران خاوری(:شرقی) گسترش داشت و دین زرتشتی خوانده میشد، یکسان نبود. پس هنگامی که واژهی "مزدیسنا" را بهکار می¬برم، اشارهام به پرستیدن مزدا است.»
ملکزاده که در بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان سخن می¬گفت، با تکیه بر نوشتههای «بطلمیوس»، «استرابون» و دیگر جغرافیانویسان باستان، گسترهی تاریخی ماد را از نیمهی باختری تا شمالباختری فلات ایران دانست و آن را کم و بیش با استانهای آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، کردستان، کرمانشاه، ایلام، همدان، استان مرکزی، تهران، بخشهایی از سمنان، اصفهان، لرستان، کهکیلویه و چهار محال بختیاری یکسان برشمرد.
ملکزاده افزود: «نخستین آگاهیهای بههمپیوسته دربارهی سرزمینی که ماد نامیده میشد، برپایهی متنهای آشوری در آغاز هزارهی یکم پیش از میلاد به دست آمده است. این نوشتهها کمک میکنند تا رویدادهای فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی آن هنگامهی باستانی را بازسازی کنیم.»
به گفتهی ملکزاده، آشوریها در هزارهی نخست میلادی، مردمان تنگدستی بودند که در سرزمینهای کوچک زندگی میکردند. آنها آرام آرام نیرو را بهدست گرفتند و به شهرهای آباد و توانمند، یورش بردند تا سهمشان را از تاریخ و زندگی بگیرند. بخشی از لشکرکشی آنها به سرزمین ماد بود. اما زمانی که آشوریها به سرزمینهای باختری و شمال باختری ایران یورش بردند، این گستره، ماد نامیده نمیشد؛ بلکه دربردارندهی قومها و قبیلههایی بود که بعدها مادزبان شدند و زیر فرهنگ مادی، همبستگی یافتند و پادشاهی ماد را پدید آوردند.
ملکزاده با اشاره به سنت کتیبهنویسی آشوریها که در آن، نام سرزمینها و پادشاهان و راههایی را که پیموده بودند، میآوردند، گفت: «این آگاهیها به ما کمک میکند تا گزارشهای تاریخی را بررسی و بازشناسی کنیم. برای نمونه، در زمان لشکرکشی "تیگلات پیلسرسوم" در سال 744 پیش از میلاد، از شاهکی به نام "متره کو" نام برده شده است. این نام را میتوان بازسازی کرد و آن را "میثره که" دانست. این واژه در فارسی نو "مهرک" میشود. به روشنی پیداست که این نام با ایزد مهر، پیوند بسیار دارد. چند سال پس از آن، در زمان "سارگون دوم" به سال 716 پیش از میلاد، در کتیبههای آشوری از شاهک دیگری به نام "مزدکو" نام برده شده است. این نام نیز با "مزدا" پیوند مییابد و به گمان بسیار به معنی "مزداپرست" است.»
ملکزاده با اشاره به پیدا شدن کتابخانهی «آشور بانیپال»، در کاوشهای میانرودان، گفت: «در یکی از کتیبههای بسیار باارزشی که در کتابخانهی این شاه آشوری در نینوا پیدا شد، از ایزدان پرستنده در قلمرو آشور نام برده شده است. در یکجا به نامی اکدی برمیخوریم که بسیاری گمان میکنند به معنای "اهورامزدا" است؛ هر چند این دیدگاه را شماری دیگر از پژوهندگان نمیپذیرند. پس کهنترین جایی در ایران باختری که از "اهورامزدا" نام برده شده است، همین کتیبهی آشوری است. من دربارهی ایران خاوری سخن نمیگویم. چون میدانیم که "گاهان" (سرودهای اشو زرتشت)، بسیار کهنتر از این نوشته است. اشارهی من به مرزهای باختری ماد است.»
ملکزاده آنگاه با اشاره به پیدا شدن فضایی کاربردی در «نوشیجان تپه» ملایر، در پی کاوشهای «استروناخ» باستانشناس، آن را وارون آنچه در آغاز پنداشته بودند، نه یک آتشکده، بلکه جایی دانست که در آن مغان غیرمزدیسنایی به پرستش میپرداختند. ملکزاده، بر پایهی پژوهش «کریستنسن»، اینجا را همان «دیو دان»ی برشمرد که در کتیبهی «ضد دیو» خشایارشا بدان اشاره شده است. او گفت: «خشایارشا دستور داد تا آن جا را از کف تا زیر سقف با خشت پُر کنند و بپوشانند؛ زیرا بنایی سپند بود که نمیبایست ویران شود. از همین رو تا به روزگار ما بهجا مانده است.»
مهرداد ملکزاده در پایان با اشاره به نامهای شاهان ماد - «دیااکو»، «فرهورتیش»، «هووخشتره»، «ایشتوویگو»- آنها را نامهایی با بار مذهبی و برگرفته از دین زرتشتی دانست و نشانهای از برگزیدن دین زرتشتی از سوی خاندان ماد برشمرد.